جستجو برای:
سبد خرید 0
  • فروشگاه
    • نرم افزار ها
      • پکیج آموزش Revit Architecture
      • پکیج آموزش نمای کلاسیک
      • پکیج آموزش میکس و مونتاژ معماران
      • پکیج آموزشی REVIT MAN
      • پکیج آموزش Vray–Revit
    • انیمیشن
      • پکیج آموزش جامع لومیون
      • پکیج آموزش Twinmotion
    • پلاگین ها
      • پکیج آموزش Enscape for Revit
    • بانک مبلمان
      • مبلمان تریدی مکس
      • مبلمان رویت
      • مبلمان اتوکد
      • مبلمان فوتوشاپ
  • ورکشاپ ها
  • آموزش های رایگان
    • تریدی مکس
    • رویت
    • اتوکد
    • لومیون
    • اسکچاپ
    • راینو
    • ونتیج
    • فوتوشاپ
    • افترافکت
    • پریمیر
  • مطالب آموزشی
  • تماس باما
  • +989036930267
0
مجموعه آموزشی آرکا دانش نویان
  • فروشگاه
    • نرم افزار ها
      • پکیج آموزش Revit Architecture
      • پکیج آموزش نمای کلاسیک
      • پکیج آموزش میکس و مونتاژ معماران
      • پکیج آموزشی REVIT MAN
      • پکیج آموزش Vray–Revit
    • انیمیشن
      • پکیج آموزش جامع لومیون
      • پکیج آموزش Twinmotion
    • پلاگین ها
      • پکیج آموزش Enscape for Revit
    • بانک مبلمان
      • مبلمان تریدی مکس
      • مبلمان رویت
      • مبلمان اتوکد
      • مبلمان فوتوشاپ
  • ورکشاپ ها
  • آموزش های رایگان
    • تریدی مکس
    • رویت
    • اتوکد
    • لومیون
    • اسکچاپ
    • راینو
    • ونتیج
    • فوتوشاپ
    • افترافکت
    • پریمیر
  • مطالب آموزشی
  • تماس باما
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
حساب کاربری
0

وبلاگ

مجموعه آموزشی آرکا دانش نویاناخباردیکانستراکشندیکانستراکشن

دیکانستراکشن

25 اردیبهشت 1401
ارسال شده توسط admin-arca2
دیکانستراکشن، ساختمان، طراحی، معماری

دیکانستراکشن در فارسی به ساختار زدایی ، شالوده شکنی ، واسازی ، بنیان فکنی ، ساختار شکنی و بن فکنی ترجمه شده است . شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیثکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی به دال و مدلول و هر نوع متنی دارد

از آنجایی که مبانی دیکانستراکشن مستقیما از فلسفه دیکانستراکشن استخراج شده و به لحاظ آشنایی نسبتا اندک معماران با فلسفه این مکتب ، برای استنباط معماری دیکانستراکشن ، ابتدا لازم است فلسفه دیکانستراکشن و مهم تر از آن ، زمینه های نظری این نحله فکری تبیین شود.

در نیمه اول قرن بیستم مهم ترین مکتبی که ادامه دهنده فلسفه مدرن محسوب می شد ، فلسفه اصالت وجود بود . ژان پل سارتر ( 1980 – 1905 ) فیلسوف فرانسوی ، پایه گذار این مکتب است . او خرد گرایی مدرن ، که توسط دکارت ، کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود ، را اساس فلسفه خود قرار داد . سارتر معتقد به خرد گرایی استعلایی ( Transendental Mind ) است . از نظر وی ، ” فرد ماهیت خویش را شکل می دهد و نباید از این عامل در مسیر شخصیت فرد غافل ماند … سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهن آدمی دانست . به نظر او آدمی آزاد است هر چه می خواهد اختیار کند و به همین جهت است که باید او را مسئول انتخاب های خود دانست . “

 

از نیمه دوم قرن اخیر ، فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدیدی به نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرار گرفت . این مکتب در ابتدا توسط فردیناند دو سوسور ، زبان شناس سوییسی و لوی استراوس ، مردم شناس فرانسوی ، مطرح شد . ساختارگرایی واکنشی در مقابل خرد استعلایی و ذهنیت مدرن است . ساختارگراها معتقدند که عاملی مهم تر از ذهن وجود دارد که پیوسته مورد بی مهری قرار گرفته و آن ساختار زبان است . از نظر اندیشمندان ساختارگرا ، می باید ساختارهای ذهن بشری را مطالعه کنیم و این ساختارها بسیار مهم هستند . ساختار ذهن مبنایش زبان است . انسان بوسیله زبان با دنیای خارج مرتبط می شود

اگر به عقیده دکارت همه چیز آگاهانه شکل می گیرد ، به نظر استراوس ، ساختارهای فرهنگ ، اساطیر و اجتماع آگاهانه نیست ، همه آنها در ساحت ناخود آگاه شکل می گیرد و مولفی ندارد . استوارس استیلای سیصد ساله ذهن استعلایی را زیر سوال برد . اگر از دوره دکارت ، انسان موجودی است خردورز ، از نظر استوارس موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در بستر فرهنگ شکل می گیرد . لذا جهت رهیافت به ماهیت بشر ، باید زبان ، فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم .به طور کلی ، ” روش ساختارشناسی ، یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چهار چوب فرهنگ است که با کردار و گفتار آغاز می شود . رفتار و کردار نوعی زبان است . به همین دلیل ساختارگراها ، ساختار های موجود در پدیده ها را استخراج می کنند . ” چنانچه ژان پیاژه ( 1980- 1896 ) ، روان شناس فرانسوی ، مطالعات وسیعی در مورد ساختارهای رشد ذهن کودک و شخصیت کودک انجام داد

مکتب دیکانستراکشن که یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود ، نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است

مکتب دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا ( – 1930 ) ، فیلسوف معاصر فرانسوی ، پایه گذاری شد . دریدا با ساختارگراها مخالف است و معتقد است که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیر ها غافل می مانیم ، فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند ، پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد . دریدا از سال 1967 ، یعنی زمانی که سه کتاب او منتشر شد ، در مجامع روشنفکری و فلسفی غرب مطرح گردید . این سه کتاب عبارتند از :

 

گفتار و پدیدار ، نوشتار و دیگر بودگی و نوشتار شناسی

از نظر دریدا فلسفه غرب دچار نوعی ورشکستگی است و در حال حاضر پویایی خودش را از دست داده است .
به عقیده دریدا ، یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را آشکار نمی کند ، زیرا مولف آن متن حضور ندارد و هر خواننده و یا هر کس که آن را قرائت کند ، می تواند در یافتی متفاوت از قصد و هدف مولف داشته باشد . ” نوشتار مانند فرزندی است که از زهدان مادر ( مولف ) جدا شده . هر خواننده ای می تواند برداشت خود را داشته باشد . “

از نظر دریدا ، نوشتار ابزار خوبی برای انتقال مفاهیم نیست و یک متن هرگز دقیقا همان مفاهیمی را که در ظاهر بیان می کند ندارد . متن به جای انتقال دهنده معنا ، یک خالق است . به همین دلیل در بینش دیکانستراکشن ، ما در یک دنیای چند معنایی زندگی می کنیم . هر کس معنایی و استنباطی متفاوت با دیگران از پدیده های پیرامون خود قرائت می کند .

تقابل دوتایی موضوع دیگری است که دریدا نقد کرده است . تقابل های دوتایی همچون روز و شب ، مرد و زن ، ذهن و عین ، گفتار و نوشتار ، زیبا و زشت و نیک و بد همواره در فلسفه غرب مطرح بوده است . از زمان افلاطون تا کنون همواره یکی بر دیگری برتری داشته است. ولی به نظر دریدا هیچ ارجحیتی وجود ندارد . او این منطق سیاه و سفید و مسئله یا این یا آن را رد مردود می داند

به عنوان مثال ، در فلسفه غرب همیشه گفتار بر نوشتار به دلیل حضور گوینده ارجحیت داشته است . ولی به عقیده دریدا ، معنای متن را گوینده تعیین نمی کند ، بلکه شنونده و یا خواننده متن است که با توجه به ذهنیت و تجربه خود این معنا را که می تواند متفاوت از منظور و غرض گوینده یا مولف باشد مشخص می کند . لذا لزوما گفتار بر نوشتار ارجح نیست .
باید عنوان شود که تعریف دقیق و مشخصی از دیکانستراکشن وجود ندارد ، زیرا هر تعریفی از دیکانستراکشن می تواند مغایر با خود دیکانستراکشن تفسیر و تاویل شود

خود دریدا می گوید : ” دیکانستراکشن کردن یک متن به معنای بیرون کشیدن منطق ها و اسنتباطات مغایر با خود متن است . در واقع گسترش درک مجازی است

به طور کلی دیکانستراکشن نوعی وارسی یک متن و استخراج تفسیرهای آشکار و پنهان از بطن متن است . این تفسیرها و تاویل ها می تواند با یکدیگر و حتی با منظور و نظر پدید آورنده متن متناقض و متفاوت باشد . لذا در بینش دیکانستراکشن ، آنچه که خواننده استنباط و برداشت می کند واجد اهمیت است و به تعداد خواننده ، برداشت ها ، استنباطات گوناگون و متفاوت وجود دارد . خواننده معنی و منظور متن را مشخص می کند و نه نویسنده . ساختاری ثابت در متن و یا تفسیری واحد از آن وجود ندارد . ارتباط بین دال و مدلول و رابطه بین متن و تفسیر شناور و لغزان است

شخصی که این مباحث فلسفی را وارد عرصه معماری نمود ، پیتر آیزنمن، معمار معاصر آمریکائی است . آیزنمن نه تنها با مقالات و سخنرانی های خود ، بلکه با فضاها ، کالبدها و محوطه سازی های متعددی که ساخته ، فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در طی دهه هشتاد میلادی در آورد

آیزنمن در مقاله ای به نام ” مرز میانی ” ، هم فلسفه مدرن و هم معماری مدرن را به باد انتقاد گرفت . از نظر وی ، معماری مدرن بر اساس علم و فلسفه قرن نوزده بنا شده است . به عقیده آیزنمن ، بحث ارزشی هگل در مورد تز ، آنتی تز و سنتز ، دیگر در جهان امروز کاربرد ندارد . فیلسوفان پست مدرن مانند نیچه ، فروید ، هایدگر و دریدا رابطه ما را با جهان هستی عوض کرده اند

علم قرن نوزدهم و یقین علمی آن دوره دیگر اعتبار خود را از دست داده است . قوانین جدید فیزیک مانند قانون نسبیت آلبرت اینشتین و اصل عدم قطعیت ورنرهایزنبرگ ، دریافت ما را از جهان پیرامون تغییر داده است

لذا اگر معماری یک علم است باید این معماری بر اساس علم و فلسفه امروز و دریافت کنونی ما از خود و محیط اطراف باشد . معماری امروز ما باید از علم و فلسفه قرن نوزده گذر کند و خود را با شرایط جدید منطبق سازد . همچنان که معانی ، مفاهیم و نمادها در علم و فلسفه عوض شده ، در معماری نیز باید عوض شود .

آیزنمن معتقد است که مدرنیست ها مدعی هستند که مدینه فاضله را باید در آینده جست و جو کرد . پست مدرنیست ها نیز به دنبال این مدینه فاضله در گذشته هستند ، ولی معماری امروز باید این مدینه فاضله را در شرایط امروز پیدا کند . در این مورد وی از واژه ” Presentness ” به معنای ” اکنونیت ” استفاده کرده و معتقد است که معماری در هر زمان و مکان باید اکنونیت داشته باشد . متعلق به زمان و مکان حاضر باشد .

برای رسیدن به شرایط فوق ، باید قوانین گذشته معماری را بر هم زد و از آنجایی که این قوانین قراردادی هستند و نه طبیعی ، لذا بر هم زدن آنها ممکن است . حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شود ( دیکانستراکت شوند ) و مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل آنها استخراج شود

پیتر آیزنمن بر این باور است که در زندگی امروز ما ، دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام ، ثبات و بی ثباتی ، زشتی و زیبایی ، سودمندی و عدم سودمندی ، صداقت و فریب ، پایداری و تزلزل ، صراحت و ایهام وجود دارد . نمی توان از یکی برای استتار دیگری استفاده کرد ، بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها می بایست در ساحت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما به نمایش گذاشته شود .

در گذشته و همچنین در معماری مدرن و پست مدرن آنچه که حضور داشته ، تقارن ، تناسب ، وضوح ، ثبات ، مفید وبودن و سودمندی بوده است . در این تقابل های دوتایی همواره یکی بر دیگری ارجحیت داشته . اما آنچه که مورد غفلت قرار گرفته و غایب بوده ، عدم تقارن ، عدم وضوح ، ابهام ، ایهام ، منعکس کننده شرایط ذهنی و زیستی امروز ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته ، بخشی از زندگی امروز ما است .

در معماری دیکانستراکشن سعی بر این است که برنامه و مشخصات طرح مطالعه و وارسی دقیق قرار گیرد . همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی ای که سایت در آن قرار گرفته نیز مورد بازبینی موشکافانه قرار می گیرد . در مرحله بعد تفسیرها و تاویل های مختلف از این مجموعه مطرح می شود . در نهایت کالبد معماری به صورتی طراحی می شود که در عین بر آورده نمودن خواسته های عملکردی پروژه ، تناقضات و تباینات بین موضوعات اشاره شده در فوق و تفسیرهای مختلف از آن ارائه شود . لذا شکل کالبدی به صورت یک مجموعه چند معنایی ، ابهام انگیز ، متناقض و متزلزل ارائه می شود ، که خود طرح زمینه را برای تفسیر و تاویل آماده می کند .

آیزنمن در مقاله ” مرز میانی ” از واژه ” Catachresis ” استفاده کرده که به معنای دو پهلو یا ایهام است . دو پهلو مرز میانی است . در دوپهلو یا ایهام ارجحیتی وجود ندارد . هم این است و هم آن – نه این است و نه آن . آیزنمن در این مقاله می نویسد : ” دو پهلو حقیقت را می شکافد و این امکان را می دهد که ببینیم حقیقت چه چیزی را سرکوب نموده است . “

یکی از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک دیکانستراکشن ، مرکز هنرهای بصری وکسنر ( 1989 – 1982 ) در شهر کلمبوس آمریکا است . در مسابقه ای که در سال 1982 برای طراحی این ساختمان صورت گرفت ، معماران معروفی از جمله مایکل گریوز ، سزار پلی ، آرتور اریکسون و پیتر آیزنمن شرکت کردند .

سایت این ساختمان در قسمت ورودی اصلی دانشگاه ایالتی اهایو در سمت شرق دانشگاه قرار دارد . عملکرد بنا ، نمایش آثار هنرمندان و دانشجویان دانشگاه در آن است . هر یک از این معماران ساختمان خود را بین دروازه ورودی و ساختمانهای موجود در سایت قرار دادند . ولی در کمال تعجب ، ساختمان طراحی شده توسط آیزنمن به گونه ای بود که فضای باریک بین دوساختمان موجود در سایت را شکافته و در بین آن دو قرار گرفته بود و تعجب بیشتر آن که طرح وی به عنوان برنده اول اعلام شد . از آن زمان سبکی در معماری به نام دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری به نام سبک دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری مطرح و مورد توجه قرار گرفت

آیزنمن در تبیین طرح خود عنوان که این نقطه محل ملاقات دو قشر نسبتا متفاوت است . یکی دانشجویان و هنرمندان دانشگاه که کارهای خود را در این ساختمان ارائه می کنند و دیگری شهروندان و عامه مردم شهر که به دیدن این آثار می آیند . لذا دو کد یا نشانه برای هریک از این دو قشر انتخاب شد . یکی محورهای شبکه شطرنجی دانشگاه و دیگری محورهای شبکه شطرنجی شهر کلمبوس . این دو شبکه نسبت به یکدیگر 17 درجه اختلاف زاویه دارند . لذا هر دو شبکه به عنوان نشانه ای از هر یک از این دو قشر در محل سایت با یکدیگر تلاقی کرده اند . این دو گانگی در کالبد معماری ساختمان به گونه ای نمایش داده شده که هیچ یک بر دیگری ارجحیت ندارد و این دو محور همانند دو تیغه قیچی بین دو ساختمان را شکافته و خود در آن جایگزین شده اند.

پس از باز نمودن و شکافتن فضای بین این دو ساختمان در سایت ، آیزنمن متوجه پی های یک بنای قدیمی شد که مربوط به دانشکده نظامی بود . این بنا در دهه پنجاه میلادی تخریب شده بود ، ولی هنوز بخشی از پی های آن در زیر خاک در محل سایت مدفون بود . اگر چه این ساختمان دیگر وجود نداشت ، ولی آیزنمن با وارسی دقیق سایت متوجه آن شده بود . وی این ساختمان را که دیگر در حاشیه قرار گرفته و به تاریخ سپرده شده بود ، به عنوان بخشی از متن موجود ، که همان سایت پروژه باشد ، قرائت کرد و این قرائت را به صورت کالبدی نمایش داد . لذا در طرح آیزنمن ، بخشهایی از ساختمان دانشکده نظامی ، که شبیه یک قلعه نظامی بود ، در قسمت سردر ورودی ساختمان مرکز هنرهای بصری وکسنر بازنمایی و بازسازی شد .
معماری دیکانستراکشن به عنوان یک سبک فراگیر و جهانی عمر نسبتا کوتاهی داشت و از حدود یک دهه فراتر نرفت ، ولی تاثیر شگرف و بنیادین بر شیوه طراحی و نوع بازنمایی معنی و تفسیر در حوزه معماری داشت . این سبک به عنوان پیش زمینه رویکردهای متعاقب آن همچون معماری فولدینگ و معماری پیدایش کیهانی بود

از دیگر معماران این سبک می توان از فرانک گهری ، زاها حدید ، رم کولهاس و برنارد چومی نام برد .

 

 

دیکانسراکشن

در جستجوی حقیقت یا شبیح به حقیقت

 

در لندن واژه دیکانسراکشن یا واسازی بکار گرفته شده ودر نیویورک از واژه دیکانستروکسیین یا وا ساختگرایی سخن گفته شده است.

دیکانسراکشن را به فارسی محتملا می توان واسازی ترجمه کرد و به معنی گشودن اساس و ساختمان یک مفهوم ، یک تصور یک تعریف و یا یک بنا.

اما به عنوان های ساختار زدایی ، شالوده شکنی ، بنیان فکنی ، ساختار شکنی و بن فکنی نیز ترجمه شده است.

این معانی زیاد شاید به این دلیل است که تعریف روشن و جامعی از طرف صاحب نظران این فلسفه و جود ندارد. زیرا مضوع دیکانسراکشن هنگامی که توسط بانیان این مباحث یا طرفداران آن مورد بحث قرار می گیرد به عمد یا تا اندازه ای معین به سبب ماهیت پیچیده آن به زبانی پیچیده و پر از ابهام بیان می شود.

از انجا ای که مبانی دیکانسراکشن مستقیم از فلسفه دیکانسراکشن استخراج شده و به لحاظ آشنایی نسبتا اندک معماران با فلسفه این مکتب برای استنباط معماری دیکانسراکشن ابتدا لازم است فلسفه دیکانسراکشن و مهم تر از ان زمینه های نظری آین نحله فکری تبیین شود.

مکتب فکری دیکانسراکشن توسط ژاک دریدا ، فیلسوف معاصر فرانسوی پایه گزاری شد.

 

حال دیکانسراکشن درا یدا چیست؟

گفتن آن بسیار مکل است، طرفداران آن اصرار میورزیدند که دیکانسراکشن نمی تواند به مانند موقعیت های دیگر تشریح شود زیرا شکل جدیدی از منطق استچنین چیزهایی چون تشریح، تحلیل و مانند آنها بخاطر طبعیت خود در تاریخ و در فن منسوخ گردیدند و دیکانسراکشن جانشین آن منطق سنتی شده است.

دیکانسراکشن یا ساختارشکنی را تعریف نمی باید کرد زیرا این کار اسا سا با روح ساختار شکنی در تضاد اسن. ژاک دریدا، هر گونه تعریف و تاویل دقیق و عبارت مند را از غلط می داند و آن را نوعی ساختار قائل شدن برای مقوله ای که می خواهد ساختار را بشکند می شمرد.

از این روی آثار ، نوشته ها ، مصاحبه ها و سخنرانیها ی دریدا و پیروانش جملگی آثاری گنگ ، مبهم و درک نا شدنی به نظر ی رسند.بنا بر این خطر بد فهمی که بسیار بد تر از نافهمی است خواننده ایت آثار را تهدید می کند و این دقیقا همان چیزی است کع کخالفن و منتقدانشان ، دریدا و دیگر ساختارشکنان را به آن متهم می کنند.

از نظر درا یدا ، معنا ، تابعی از مجموعه بسیار پیچیده رئابط ناخوداگاه میان گوینده و شنونده و شرایط ویژه آن هاست. پس هرگز تسلط کامل بر آنچه گفته می شود ممکن نیست . بنابر این گنگی و ابهام ، بخش جدا نا شدنی معناست.

ژاک درایدا در باره دیکانسراکشن می گوید:

چیزی بنا شده ، نظامی فلسفی ، سنت ، فرهنگ ، … و همراه با آن دیکانسراکتور پدید می آید که آن را آجر به آجر ویران می کند به برسی ساختار می پردازد و آن را حل می کند.. فردی که به نظام می نگرد … بر می نگرد که چگونه ساخته شده است کدام سنگ سر طاق و کدام زاویه و … ساختمان را سر پا نگاه می دارد یک نفر آنها را جا بجا می کند و به موجب آن خود را از قدرت و نفوذ نظام رها می سازد.

درایدا پسا ساختار گرا یا حتی ضد ضد ساختار گراست لذا جای تعجب نیست که کتابهای او فقط اندکی احساسی از نظم و اندک احساسی از ساختار دارند . او آرزو داشت که مردم هر کلمه ا ز نوشته های او را از آغاز تا انتها و با علاقه بشکافند و درک کنند از این روست که کتاب هایاو فهرست ندارند .

واضح این است که درایدا و مفسران او واقعا قصد دارند که دیکانسراکشن را مشکل جلوه دهند ، به این معنی که وادارمان سازند تا در زمینه هایی احساس بی کفایتی کنیم تا از این طریق آنها باهوش تر از ما به نظر آیند.

هدف ساختار شکنی را روشن تر و واضح تر می توان دریافت . مرز ها و محدودیت ها را شکستن ، دست یافتن به چشم اندازهای تازه یا به عبارتی کشف قلمروهای جدید، بر هم زدن و ریشه کنی نظم های مفهومی و چارچوب های فکری به ارث رسیده و ترجمان آنها علیه پیش انگاره های خودشان به منظور عریان و تجزیه کردن ، از برج عاج استحکام و ثبات پایین کشیدن و سر انجام ، واژگون نمودن این انگاره ها ، هدف تیغ تیز ساختار شکنی و وظیفه آن محسوب می گردد.

بیشتر زمان ها به نادرست دیکانسراکشن به عنوان جدا شدن از ساخت درک می شود به دنبال آن هر طرح معماری بر انگیزاننده که چنین وا می نمایاند که ساختار را با گسست ساده موضوعی به کنار زده یا پنهان کردن پیچیده موضوعی در کلاژی از خطوط ترسیم شده دیکانسراکتیو نامیده می شود ، اما این گونه نیست.

بحث اصلی دیکانسراکشن در چیست ؟

عصیان در برابر باورهای قرار دادی و معمول در عرصه معماری و پیش از آن در عرصه فلسفه ، که خود شامل رشته های وسیع تر می شود و در این مورد بیش از همه تردید در خرد و دانایی به عنوان تعیین کننده نهایی در تمام مباحثی که در جهان اندیشمند مطرح است به چشم می خورد.

بانیان و صاحبنظران عرصه دیکانسراکشن با توجه به آن چه در جهان هستی می گذرد بر ضد توضیحان منطقی گذشته شوریده اند تا جایی که « برنارد چومی» یکی از معماران بنام دیکانسراکشن بخش هایی از اثر خود در پارک دولاویلت را « دیوانگی» نام نهاده است . البته می توان این دیوانگی را ، دیوانگس شاعرانه ای یه تصور آورد.

در معماری همانند فلسفه ، اندیشه منطقی ریشه دیرینه دارد و اساس کار بسیاری از مظاهر معماری در دوره مختلف را بوجود می آورده است.

در معماری تا گذشته ای نزدیک از منطق ساختمان ، از منطق سازه ، از منطق اقلیم و انطباق معماری با آن و حتی از منطق زیبایی سخن فراوان گفته می شود و به رشته تحریر در می آمده است. اکنون با دیکانسراکشن تمامی این منطق ها زیر سئوال رفته است.

اما به این نکته باید توجه داشت و آن این است که به زیر سئوال بردن قضیه ای انکار آن نیست به زیر سئوال بردن خرد ودانایی معنایش این می تواند باشد یا هست ، که همه چیز را با دلایل منطقی نمی توان توضیح داد بنابر این خرد و دانایی باید توام با تجربه و آزمایش و با احساس باشد.

پس پیام پذیرفتنی دیکانسراکشن می تواند این باشد که اکنون باید آن چه « غیر منطقی» بودن هر قضیه بر اساس معیارهای گذشته ، شرط پذیرفتن آن است.

یا اتکا به همین فلسفه که معماری دیکانسراکشن بخود اجازه و آزادی کامل می دهد تا به اثرش به دبده کاملا هنری بنگرد و ملاحضات کاربردی را زیر پا گذارد.

دیکانسراکشن به معماری صرفا به عنوان پدیده ای هنری می نگرد و عواملی چون توازن، وحدت، تناسب و مانند انها را که معیارهای هنری معماری هستند رد می کنند و علت آن این است که ایشان در حقیقت این معیارها را رد می کند تا معیار های خود را جانشین آن کند. برای نمونه مثال معماری دیکانسراکشن هم توازن فرساختگی را برهم می زند و هم توازن هندسی را . توازن در آثار این سبک به عبارت دیگر ، ناشی از عدم توازن یا نظم در عین بی نظمی است.

به گفته نظروران دیکانسراکشن می توان ، به هم زدن ، جابجایی ، انحراف و انحنا را از صفات این معماری به شمار آورد و تخریب ، جداسازی ، فساد و عدم پیوستگی را که نام دیکانسراکشن ممکن است به ذهن آورد از آن منتزع می گردد . این معماری بی آنکه فرساخت را تخریب کند آن را جابجا می کند.

دیکانسراکشن ها نظم شکنی را به عرصه فرساخت نیز راه می دهند و ایستایی و توازن ساختمان را نیز پرسش میگیرند در پاره ای موارد تردید در ایستایی و توازن ساختمانی ویژگی اصلی و جوهر کار دیکانسراکشن ذا تشکیل می دهد.

معماری همواره یک نماد فرهنگی مرکزی بوده که به خاطر ثبات و نظمش ارزش یافته است . به نظر می اید این کیفیات از خلوص هندسی ترکیب صوری معماری بر می خیزد.

معماری همواره فرم خالص و ناب را یک رویا می بیند ساختمان هایی که از فرم های هندسی خالص مکعب ها ، استوانه ها ، مخروط ها ، هرمها و مانند آن ها ساخته می شوند.

معماران دیکانسراکشن باید شکل دو گانه ای که در ماهیت معماری وجود دارد مشخص کنند ، از طریق قرار دادن فرم های خالص معماری بر صندلی داوری و سژس با باز جویی آن – گاه با زبان نرمی و گاه با خشونت و شکنجه – تا نا خالصی آن عیان شود.

معماران دیکانسراکشن از همان آغاز فرمهای خالص معماری مدرن ار مورد پرسش قرار دادند.

انحرافهای فرمی در درون خود فرمها و در ساختار تر میبی که خود فرم ها جزئی از آن هستند صورت می پذیرند و حاصل می آیند و ساده تر از آنند که صرفا حاصل جدائی ، ورقه کردن ، خرد کردن، ایجاد شکاف یا حفره در فرمها باشند.

نکته ای بس مهم این است که فرمها از درون مغشوش می شوند و این اغتشاش خود با ساختار فرمها و با ساختمان آن ها عجین می گردد.

دیکانسراکشن تخریب یا پنهان کاری نیست ، حال آنکه مشکلات ساختار مسلمی را درون ساختارهای ظاهر پایدار نمایان می نمایاند. اما این ترک ها به متلاشی شدن ساختار نمی انجامد ، به عکس دیکانسراکشن تمامی قدرت خود را از راه مبارزه طلبید نا ارزش های قوی مانن هماهنگی ، وحدت، و ثبات به دست می آورد و در عوض دیدگاه متفوتی از ساختار را پیش رو می نهد.

با دیدگاهی که طبق آن ترک ها در بطن ساختار قرار دارند و نمی توانند بدون ویران کردن آن بر طرف شوند در واقع این ترک ها ساختاری هستند. بنابر این معمار دیکانسراکشن کسی نیست که ساختمان ها را بی دفاع بسازد بلکه کسی است که مشکلات اصلی درون ساختمان ها یعنی ترک ها های ساختاری را تعیین می کند.

معمار دیکانسراکشن فرم های خالص سنت معماری را مانند پزشک رو ی تخت معاینه می کند و علائم بیمماری ناشی از نا خالصی با ریشخندی بزرگوارانه و شکنجه ای خشن به سطح آورده می شود ، فرم استیضا ح می شود ( به نوعی فرم را حجامت می کند).

اما این خشونت برای فرم جنبه خارجی ندارد ، این به معنی چند دستگی ، چند بخشی یا پاره پارگی یا گسیختگی نیست . آشفتگی از سمت خارج صرفا تهدید کردن آن فرم نیست بلکه برای آسیب رساندن به آن یا پیراستن آن است.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:

بتن عمران معماری هایتک/اکوتک/معماری

دسته‌ها
  • IES LIGHT
  • اتاق خواب
  • اجرای پروژه
  • اقلیم
  • بدون دسته بندی
  • برج کبوتر
  • پادکست صوتی
  • تبلیغات
  • دولت
  • دیکانستراکشن
  • زندگی دانشگاهی
  • ساخت و ساز
  • ساختمان
  • سردرب دانشگاه تهران
  • سیستم حرارت خورشیدی
  • ضوابط طراحی سینما
  • ضوابط مدارس
  • طراحی
  • طراحی پایدار
  • طراحی داخلی
  • طراحی کودکستان
  • عایق کاری
  • فرودگاه
  • فضای آموزشی
  • فوتوریسم
  • کبوترخانه
  • کتابخانه
  • کسب و کار
  • کف سازی
  • محوطه سازی
  • مدرسه
  • مشخصات اصفهان
  • معماری
  • معماری پایدار
  • معماری دیجیتالی
  • مهندسی عمران
  • نما
  • نوردرمعماری
  • هایتک
  • هتل
  • وندالیسم
  • ویدئو
موسسه آموزشی آرکا دانش نویان - طراحی آمودگرافیک
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://arcanoyan.com/?p=7284
دسته بندی دوره ها
دوره های من
دسته بندی دوره ها
دوره های من
برای مشاهده خریدهای خود باید وارد حساب کاربری خود شوید
Facebook Twitter Youtube Instagram Whatsapp
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.
به کمک نیاز داری? چت با ما
شروع مکالمه
پشتیبان های این مجموعه در واتساپ
با انتخاب یکی از پشتیبان ها، در واتساپ پاسخگو خواهند بود
پشتیبان اول
پشتیبان آموزشی
پشتیبان دوم
پشتیبان آموزشی
مجتبی کاظم پور
پشتیبان سایت